اشعار مدح وشهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام

حجرالاسود بیچاره دلش می خواهد ///// بشود سنگ سفیدی کف بین الحرمین

اشعار مدح وشهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام



آقا صدایم کن که برگردم به سویت
همراه کفترها نشینم روبه‌رویت
شاید برایم زائری گندم بپاشد
گیرم شفا از گندم تسبیح گویت
آقا صدایم کن که خود را کنج صحن‌ات
یک بار دیگر گم کنم در گفتگویت
دستی گذارم عاشقانه روی سینه
در یک سلام ساده پاکوبان به بویت
آقا سلام! اینجا من و دلتنگی و تو
نور نگاهی! آبروی آبرویت
آقا تمام شهر یعنی مرقد تو
آقا رهایی یعنی افتادن به خویت
آقا تمام آسمان‌ها بسته قندیل
از دیدن خورشید لبخند نکویت
آقا بگو یک جرعه سقاخانه‌ات را
قسمت کنند این خسته را در آرزویت
آقا بگو با او کسی همدم نباشد
وقتی که باشد در حرم گرم وضویت
آقا بگو تنهایی‌اش بسیار باشد
تازه شود آهوی سرگردان کویت
ای کاش می‌شد بار دیگر... جان مولا!
ایوان طلا... کنج حرم... جان عمویت!
نقاره‌ها آهنگ سرمستی بگیرند
تا جان بگیرد این دل در جستجویت
در ازدحام جمعیت باران بگیرم
لمس ضریح... آیات قرآن... بند مویت...
پرواز... درد دل... سرود اشک... آغوش...
مهمانی لطف خدا... راز مگویت

--------------------------------------

ایام زیارت مخصوص امام رضا علیه السلام

***

 

تا ملائک همه پر را حرکت می دادند

دور تو، قرص قمر را حرکت می دادند

به طواف تو زمین بار دگر می چرخد

چون که خُدام تو در را، حرکت می دادند

پرچم و گنبد و گلدسته برای زوّار

به خوش آمد، همه سر را حرکت می دادند

صبح خدّام تو بودند که با جاروشان

از کف صحن، سحر را حرکت می دادند

مقصد اصلی شان پنجره فولاد تو بود

کودکانی که پدر را حرکت می دادند

نوبت عصر شفایت به سرِ شانه ی صحن

دست ها، چند نفر را حرکت می دادند

 

نمره ی صندلی ام باز درآمد، هشت است

ساعت رفتن من نیز به مشهد، هشت است

همه جا مضربی از هشت و، به تختِ اعداد

آن که امروز نشسته است به مَسند، هشت است

بین ما مردم ایران، نود و نه درصد

عدد حاجتمان پنج نباشد، هشت است

کربلایی است دلم در وسط مشهد تو

کسر بر نُه شود هفتاد و دو درصد، هشت است

علی و فاطمه را هشت عدد حرف، بس است

حاصل ضرب دو تا اسم محمّد، هشت است

عدد چهار همان پرچم سبز حرمت

یازده شکل دو گلدسته و گنبد، هشت است

هفتِ بی تاب ترینت، لبِ پائین من است

گر به رویش لب بالایی مرقد، هشت است

هشتمین بیت رسیده است که تأکید کنم

بهترین ساعت پرواز به مشهد، هشت است

 -------------------------------------

معمار می شوی و بنای تو می شوم

مانند یک ضریح برای تو می شوم

قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن

بیمارم و دخیل شفای تو می شوم

بالم به بام هیچ کسی پر نمی دهد

تا یا کریم صحن و سرای تو می شوم

حتی کنار کعبه تو را می دهم نشان

قبله توئی و قبله نمای تو می شوم

میلت اگر کشید ضمانت کنی مرا

آهوی با وفای وفای تو می شوم

روزی اگر بناست فدای کسی شوم

سوگند می خورم که فدای تو می شوم

ناراحتم خدای نکرده ولم کنی

من تازه دارم از فقرای تو می شوم

شب های قبر منتظرم ایها الرئوف

بیهوده نیست اینکه گدای تو می شوم

دست مرا برای گدایی نوشته اند

رزق مرا امام رضایی نوشته اند

 --------------------------------------

من با تو زندگی نکنم پیر می شوم

بی تو من از جوانی خود سیر می شوم

 

من در شعاع پرتو شمس الشموسی ات

بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم

 

آیینه کاری حرمت ذره پروری است

من در رواق چشم تو تکثیر می شوم

 

در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را

اینجاست آنکه لایق تکبیر می شوم

 

من در شمار سلسله راویان شدم

چون با حدیث سلسله زنجیر می شوم

 

من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند

 دارم به پای خویش سرازیر می شوم

 

یک شب نشد که بیگنه آیم زیارتت

اما دوباره پیش تو تقدیر می شوم

 

وقتی که آه میکشم از پرده ی نیاز

بی پرده با تو صاحب تصویر می شوم

 

بیچاره من که نیست قلمدانم از طلا

هر چند با نگاه تو اکسیر می شوم

 

نقاره خانه ات ز کجا آب می خورد

کز بانگ آن چو سیل سرازیر می شوم

 

آن نامه ام که از سر تعجیل و اضطراب

بر بال کفتران تو تحریر می شوم

 

این رنگ طوسی از دل سرخم نمی رود

گرچه دورنگ،دور ز تزویر می شوم

 

برداشت سیل گریه بساط زیارتم

نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم

 

حوض حیاط تو بدهد مرده را حیات

من نیز با تو عیسی تاثیر می شوم

 

وقت ورود در حرم تو هوایی ام

وقت خروج تازه زمین گیر می شوم

 

بادا شلوغ دور و برت کعبه ی عزیز

من حاجی توام که به تقصیر می شوم

 

یک روز اگر که زینت دیوار تو شوم

آیینه را گذاشته شمشیر می شوم

 -------------------------------------------------

 

اشعار مناجات با حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

*** 

 

از آسمان شبت یک ستاره می خواهم

 

برای درد دلم راه چاره می خواهم

 

 

 

میان خمره ی چشمت شراب نوشیدم

 

از آن شراب نداری؟...دوباره می خواهم

 

 

 

سر دو ابروی تو این دلم مردد شد

 

برای این دو دلی استخاره می خواهم

 

 

 

اگر که گوشه کنار دل شما جا هست

 

فقط کمی زدلت را اجاره می خواهم

 

 

 

ببین که بار گناهم خمیده ام کرده

 

برای آدمیت یک اشاره می خواهم

 

 

 

میان راه زیارت مرا بکش آقا

 

به خاطرت سفر نیمه کاره می خواهم

 

 

 

دوباره قصه ی این ماجرای تکراری

 

دوباره قصه ی شاه و گدای تکراری

 

 

 

به لطف مظهر غربت دلم کجا رفته؟

 

کنار پنجره فولاد٬خسته وا رفته

 

 

 

دلم به شوق زیارت هزار تکٌه شده

 

به صحن های حریمت جدا جدا رفته

 

 

 

کنار پنجره فولاد و موج بیماران

 

و یاد طفل مریضی که در کما رفته

 

 

 

و این دلی که به شوق زیارت ارباب

 

از این مسیر خدایی به کربلا رفته

 

 

 

شب زیارتی انگار مثل "ابن شبیب"

 

دلم شبیه سری روی نیزه ها رفته

 

 

 

دوباره روضه ی "الشمر"...خنجر کهنه

 

که روضه خواندن ما به امام رضا رفته...

 

 --------------------------------------------

 

دلي از بند غم آزاد دارم

ز عمق سينه ام فرياد دارم

 

فتاده در سرم شور زيارت

هواي پنجره فولاد دارم

 

اگر آهوي حيرانم رضا جان

خوشم مانند تو صياد دارم

 

خدا داند كه من چه خاطراتي

ميان صحن گوهر شاد دارم

 

خراسان را هميشه خاك بوسم

غلام حضرت شمس الشموسم

 

چو زائر مي شوم در مشهد تو

نظر تا مي كنم بر مرقد تو

 

كبوتر مي شوم پر مي گشايم

كه بنشينم به روي گنبد تو

 

برايم دانه مي ريزي و من هم

شوم مديون لطف بي حد تو

 

نديدم تا به حالا سائلي را

كه گويد ديده ام دست رد تو

 

دوباره بر گدايت رافتي كن

مرا مهمان خان حضرتي كن

-------------------------------------

 

مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

*** 

 

بهر حاجات اگر دست دعا برخيزد

 

دلبري هست به هر حال به پا برخيزد

 

 

 

لطف آقاي خراسان ز همه بيشتر است

 

هر زمان از دلِ پُر درد صدا برخيزد

 

 

 

آهِ در سينه ي عشاق به هم مرتبطند

 

وقت نقاره زدن ناله ي ما برخيزد

 

 

 

جرأتش نيست كسي حرف جهنم بزند

 

گر پيِ كارِ گنهكار ز جا برخيزد

 

 

 

زائر آن است كه در كوي تو اُتراق كند

 

آن كه در عرش نشسته ست چرا برخيزد؟

 

 

 

تا به دستِ كرم تو به نوايي نرسد

 

از سرِ راه محال است گدا برخيزد

 

 

 

بر سر خاكم اگر آهوي تو گريه كند

 

از تمام جگرم بانگ رضا برخيزد

 

 

 

حرمت زودتر از كعبه مرا حاجي كرد

 

حج ما آخر ذي القعده به پا برخيزد

 

 -----------------------------

خاک حرم رسيد، دوا نيز داده شد

آب حرم رسيد، شفا نيز داده شد

 

ما طور خواستيم مقيم حرم شديم

ما جلوه خواستيم، خدا نيز داده شد

 

اصلاً بهانه هاست که ما را مي آورد

با دادن بهانه، بها نيز داده شد

 

هر جا اگر به خواسته ها لطف مي شود

در اين حرم نخواسته ها نيز داده شد

 

از بس کريم بود که درهم خريد و رفت

در ازدحام، حاجت ما نيز داده شد

 

اصلاً به خواهش کم ما اکتفا نکرد

ما سنگ خواستيم، طلا نيز داده شد

 

گفتم رضا، عطاي حسيني نصيب شد

گفتم حسين، امام رضا نيز داده شد

 

مي خواستم به مشهد تو راهي ام کنند

ديدم برات کرببلا نيز داده شد

 ------------------------------

دست اگر باشد دخيل كنج دامان بهتر است

از نماز شب توسل بر كريمان بهتر است

 

دل ولو كوچك، به لطف تو بزرگي مي كند

يك ده آباد از صد شهر ويران بهتر است

 

حرف ما آن است كه آهوي نيشابور گفت

گاه مديونت شدن از دادنِ جان بهتر است

 

سايه اي كه بر سرم افتاد، عزت پخش كرد

سايه ي گلدسته از تاج سليمان بهتر است

 

دست بر سفره نبردم تا خودت تعارف كني

تعارف اهل كَرم از خوردن نان بهتر است

 

يك كمي بنشين كنار ما، پذيرائي بس است

ميزبان كه مي نشيند حال مهمان بهتر است

 

صبح محشر هر كسي دنبال ياري مي دود

يار ما باشد اگر شاه خراسان، بهتر است

 ------------------------------------

***

در ازدحام حرم هركسي به تنهايي

گرفته دست دعا را به سوي آنجايي

كه جلوه كرده در آن جلوه اي مسيحايي

همان حريم قشنگي كه هست رويايي

خلاصه گشته در آن انتهاي زيبايي

پر از شميم بهشت است ازدحام حرم 

نشسته اند ملايك به روي بام حرم

گرفته است پر و بالشان به دام حرم

نه اينكه دام تو گسترده اي بنام حرم

كه صيد عزم تو كرده به شور شيدايي

من از سجيه تو آموختم مسلماني

تويي كه عالم ديني و نطق قرآني

به من نگاه كن! نگاه يك آني

شبيه آن نگهي كه به سنگ سلماني

نمودي و همه ديدند چون مسيحايي

تو هشتمين نفري كه بهار مي آري

به زير سايه خود لاله زار مي آري

براي مردم مشهد وقار مي آري

به زير گام خودت كسب و كار مي آري

كسي نداشت در عالم چنان تو كارايي

تو نقش نقشه ی قاليچه هاي كرماني

تو در شميم خوش اين گلاب كاشاني

تو زعفران خوش "عطر و دم "خراساني 

تو منشا بركات تمام ايراني

تو در نهاني و اما هميشه پيدايي

فداي كاشي آبي نماي گوهرشاد 

فداي زرد طلايي پنجره فولاد

فداي صحن بزرگي كه شد شفا آباد 

كسي ميان حرم ناگهان ندا سرداد

شفا گرفت مریضی به دست آقایی

همين كه وا‍ژه به روي لبت تبسم كرد

كليم جلوه نمود و كمي تكلم كرد

سپس به طره ي تو طور را تجسم كرد

و بعد عطر تو طور را پر از ترنم كرد

پیمبری شده ای که نداشت همتایی

چندي ست محضرت به زيارت نيامدم

اين "من"كه در جوار شما بود دم به دم

من طائر شكسته پر شهر مشهدم 

در حسرت پريدن بر گرد گنبدم

مرا بخوان و رها كن ز دست تنهايي

مرا دوباره بخوان و زشرم آبم كن

به جام باده بيفزا كمي خرابم كن

سپس به آتش عشقي فزون كبابم كن

مرا دعا كن و ققنوس مستجابم كن

مزن مرا به زمين و مكش به رسوايي

 --------------------------

شهادت حضرت امام رضا علیه الاسلام

 

***

انگور می دهند که قربانی ات کنند

لازم نکرده دعوت مهمانی ات کنند

صدها رواق در جگرت زهر باز کرد

می خواستند آینه بندانی ات کنند

هر شب تو بر غریبی خود گریه می کنی

مردم اگر چه سجدهی سلطانی ات کنند

تو نو به نو برای خودت گریه می کنی

در صحن کهنه گرچه چراغانی ات کنند

وقتی خدا غریبی ما را نگاه کرد

فرمود تا حسین خراسانی ات کنند

زن های طوس مثل زنان بنی اسد

جمعند تا عزای پریشانی ات کنند

معصومه را به همرهی خود کشانده ای

تا قبله گاه زینب ایرانی ات کنند

 ---------------------------------------
 

تیزی شمشیر هم تسلیم ابرو می شود

شیر هم در پای چشمان تو آهو می شود

نیست فرقی بین رب و عبدِ عین رب شده

گاه ذکرم یا رضا و گاه یا هو می شود

مِهر تو در سنگ هم کار خودش را می کند

شیشه در همسایگیِ عطر خوشبو می شود

تو به ما پا می دهی و ما کلیمت می شویم

لال هم در این حرم مرغ سخنگو می شود

دست خالی بودن ما نیست کتمان کردنی

دست ما هر بار سائل می شود، رو می شود

چشم جاری از تمام چشمه ها بالاتر است

آب سقاخانه هم محتاج این جو می شود

این مژه هایم اگر پیش تو باشد بهتر است

لااقل یک گوشه از صحن تو جارو می شود

پنجره پولاد تو آخر شفایم می دهد

باز هم در صحن های تو هیاهو می شود

 -------------------------------

تیزی شمشیر هم تسلیم ابرو می شود

شیر هم در پای چشمان تو آهو می شود

نیست فرقی بین رب و عبدِ عین رب شده

گاه ذکرم یا رضا و گاه یا هو می شود

مِهر تو در سنگ هم کار خودش را می کند

شیشه در همسایگیِ عطر خوشبو می شود

تو به ما پا می دهی و ما کلیمت می شویم

لال هم در این حرم مرغ سخنگو می شود

دست خالی بودن ما نیست کتمان کردنی

دست ما هر بار سائل می شود، رو می شود

چشم جاری از تمام چشمه ها بالاتر است

آب سقاخانه هم محتاج این جو می شود

این مژه هایم اگر پیش تو باشد بهتر است

لااقل یک گوشه از صحن تو جارو می شود

پنجره پولاد تو آخر شفایم می دهد

باز هم در صحن های تو هیاهو می شود

 ----------------------------------
 

 




:: موضوعات مرتبط: ایام شهادت ائمه علیه السلام، امام رضا علیه السلام، ،
نویسنده : ذاکر اهل بیت
تاریخ : چهار شنبه 26 آذر 1393
زمان : 19:16


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.